loading...

مشاور کنکور ۱۴۰۲ _ برنامه ریزی علیرضا افشار حضوری و غیر حضوری

بازدید : 745

داستان ” دانه کوچک و سپیدار ”

دانه کوچک بود و کسی او را نمی‌دید. سال‌های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود.

دانه دلش می‌خواست به چشم بیاید، اما نمی‌دانست چگونه. گاهی سوار باد می‌شد و از جلوی چشمها می‌گذشت. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می‌انداخت و گاهی فریاد می‌زد و می‌گفت:

“من هستم، من اینجا هستم، تماشایم کنید .”

اما هیچکس جز پرنده‌ها‌یی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره‌هایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه می‌کردند، به او توجهی نمی‌کرد.

دانه خسته بود از این زندگی؛ از این‌ همه گم‌ بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت:

“نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچ‌کس نمی‌آیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا می‌آفریدی.”

خدا گفت:

“اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر می‌کنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ‌شدن ندادی. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده‌ای. راستی یادت باشد تا وقتی که می‌خواهی به چشم بیایی، دیده نمی‌شوی. خودت را از چشم‌ها پنهان کن تا دیده شوی.”

دانه کوچک معنی حرف‌های خدا را خوب نفهمید، اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد.

سال‌ها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و با شکوه بود که هیچکس نمی‌توانست ندیده‌اش بگیرد. سپیداری که به چشم همه می‌آمد.


مشاوره کنکور ۹۸

دانلود کنید...

همایش چگونه در کنکور موفق شویم؟

سخنران : استاد علیرضا افشار مشاور تحصیلی و کنکور 

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 14:15 نظرات (0)
بازدید : 1472

چند نفر که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند ،
نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند:
استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی ارام و خشنود به نظر میرسی، لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟
استاد گفت: بسیار ساده !
من زمانی که دراز میکشم ، دراز میکشم.
زمانی که راه میروم ، راه میروم.
زمانی که غذا میخورم ، غذا میخورم.
ان چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آنها را جدی نگرفته است. به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام !میدهیم, پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟*
استاد به آنها گفت:
زیرا زمانی که شما دراز میکشید به این فکر میکنید که باید
بلند شوید ،زمانی که بلند شدید به این فکر میکنید که باید
کجا بروید ،زمانی که دارید میروید به این فکر میکنید که
چه غذایی بخورید.
فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید!
زمان حال ، تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید بلکه در گذشته و یا آینده هستید
به این علت است که از لحظه هاتان ، لذت واقعی نمیبرید
زیرا همیشه در جای دیگر سیر میکنید و حس میکنید زندگی نکرده اید و یا نمی کنید...!




دانلود کنید ...



همایش بزرگ موفقیت در کنکور سراسری

سخنران : دکتر علیرضا افشار مشاور 7 رتبه ی تک رقمی کنکور

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 13:52 نظرات (0)
بازدید : 549

دو کوهنورد انگلیسی با نام های جو و سایمون به “پرو” سفر کردند تا یکی از بلندترین قله های آنجا را فتح کنند. آنها برای سه روز متمادی، درکنار هم از صخره های یخی بال رفتند. از میان بهمن و برف گذشتند. وقتی به بالای قله رسیدند، صورت هایشان از سرما کامل ترک برداشته بود، اما با این حال در درون خوشحال بودند. اما این شادی زیاد دوام نیاورد. چون همان روز در مسیر برگشت، پای جو  شکست. یکی از پاهای وی از زانو در رفت. حال تصور کن که در آن ارتفاع، زیر بوران برف، چه خطری جان وی را تهدید می کرد. درد پای شکسته، کل وجودش را پر کرده بود و امانش نمی داد. اما چاره ای نبود. سایمون تصمیم گرفت که وی را با طناب به خود ببندد و از کوه پایین بیاورد.

سایمون وی را با طناب به خود می بست. بعد در جایی سفت و محکم می نشست و جو را به سمت پایین می لغزاند. جو که قادر به راه رفتن نبود، از روی صخره ی یخی سر می خورد و به پایین می رفت تا به جای محکمی می رسید و می توانست خود را نگه دارد. سپس سایمون به سمت پایین می رفت و دوباره این مراحل تکرار می شد تا جایی که جو به سمت پایین سر می خورد، زیر پایش خالی شد و زیر یک صخره در هوا معلق ماند. جو با پای شکسته و بسته به طناب از صخره ای یخی آویزان ماند!

سایمون که آن طرف طناب را گرفته متوجه می شود که طناب یکدفعه خیلی سنگینتر شده است. جو آن پایین آویزان مانده و زیر فشار برف و بوران صدایش به سایمون نمی رسد. جو سعی می کند روی طناب گره هایی بزند وخود را بال بکشد. اما دستانش یخ زده و قادر به انجام این کار نیست. سایمون حدود یک ساعت صبر می کند، اما هیچ اتفاقی نمی افتد. پس از مدتی تفکر و تامل به این نتیجه می رسد که احتمال جو از دست رفته است. وی چاره ای نمی بیند جز آنکه خودش را نجات دهد. پس چاقو را از جیبش درمی آورد و طناب را می برد!

همان طنابی که جان دوستش به آن گره خورده بود. جو ناگهان به سمت پایین پرتاب می شود و در یک حفره عمیق می افتد. یک حفره شبیه چاهی پیچ درپیچ در دل کوه پوشیده از برف و یخ. تا آنکه به کف می خورد و نقش بر زمین می شود. پس از مدتی بیهوشی چشمان خود را باز می کند وخود را محصور در برف و قندیل های یخی می یابد. اول سعی می کند که از دیوارهای یخی بال برود اما مرتبا زمین می خورد. پای شکسته اش امانش را بریده است. بدنش آب زیادی از دست داده و تشنگی به وی فشار می آورد. اما نه راه پس دارد ونه راه پیش. تصمیم می گیرد طناب را پایین بکشد.

فکر می کند که شاید انتهای دیگر طناب هنوز به سایمون وصل است که از بالای صخره به پایین پرت شده است. طناب را به پایین می کشد و وقتی به انتهای آن می رسد می بیند که بریده شده!!!. حتی دوست وی نیز طنابش را قطع کرده است. جو به این نتیجه می رسد که این پایان ماجراست و راه فراری ندارد. مرگ در چند قدمی وی است. نه غذایی دارد و نه آبی. دوستش نیز رفته است و وی در ارتفاع چند صد کیلومتری زمین، داخل یک حفره به تنهایی رها شده است. اگر وی در آن حفره بمیرد به احتمال زیاد هیچ کس حتی جسد وی را نیز نخواهد یافت.

از آن طرف، سایمون با هر مشقتی شده به تنهایی از کوه پایین می آید. وقتی به چادرشان می رسد رفیق دیگرخود را می بیند. از سایمون می پرسد پس جو کجاست؟سایمون می گوید که اتفاق بدی در کوهستان رخ داده و جو مرده است. و به احتمال زیاد حتی به دست خودسایمون مرده است! جو پس از چند ساعت غلت زدن در عمق ناامیدی، عصبانی و خشمگین می شود. کنترل خود را از دست می دهد. شروع به مشت زدن به دیوار می کند. نعره ای می کشد. فحش های رکیک می دهد. دیگر هیچ چیز نمی تواند وی را آرام کند. مرگ در چند قدمی وی است.

پس از آنکه کمی خشمش فرو می نشیند، متوجه می شود که حفره عمیقتر از آنی است که فکرش را می کرده. هنوز پایین تر نیز می توان رفت. پایین رفتن از آن حفره می تواند به این معنا باشد که جو خودش را در عمقی بیشتر مدفون سازد. اما می داند که راه حل دیگری ندارد. پس به خودش یادآوری می کند که بزرگترین اشتباه، تصمیم بد گرفتن نیست. بلکه آن است که اصل هیچ تصمیمی نگیری! پس شروع به پایین رفتن در آن حفره می کند.برای ساعت ها پایین و پایین تر می رود. دنبال حفره ای می گردد که وی را پایین تر ببرد. مسافت زیادی را پایین می رود تا نهایتا به یک تونل می رسد. وقتی به انتهای تونل نگاه می کند، می بیند که نوری به داخل می تابد. با هر زحمتی شده خود را بال می کشد تا به دهانه ی غار برسد و آنجاست که ناگهان چشمش به خورشید می افتد! وی در دل کوه آن قدر پایین رفته بود که به طور اتفاقی سر از یک غار در آورده بود. غاری که روزنه ای به بیرون داشت، روزنه ای به زندگی! اما این پایان ماجرا نیست!

وی بدون داشتن یک پا، در حالیکه از گرسنگی و تشنگی فریاد می کند، باید از کوه پایین بیاید. این کار 3 روز طول می کشد. وی مجبور می شود که پای شکسته خودش را ببندد تا لق نزند. خودش مثل یک لاک پشت از بین صخره ها و سنگ ها غلت می زند تا نهایتا به پایین کوه می رساند. وقتی به پایین دره می رسد در اثر فریادهای وی سایمون و دوست دیگرش وی را پیدا میکنند و او را نجات می دهند. او حالا انگار تولدی دوباره یافته است.

ماجرای جو یک ماجرای استثنایی اما قابل باور از قدرت اراده ی انسان در مواجهه با شرایط سخت است.
اگر حتی قرار است بمیرید (که احتمال آن تقریبا صفر است) باز هم بهتر است که در حال مبارزه بمیرید!


دانلود کنید ...

همایش مشاوره ای کنکور 

سخنران :  علیرضا افشار مشاور تحصیلی 

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 13:40 نظرات (0)
بازدید : 1614

“اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید.”
از این مطلب می توان این نتایج را بدست آورد:

– باید در بیست مصاحبه شرکت کنید تا یک شغل بدست بیاورید.
– باید با چهل نفر مصاحبه کنید تا یک فرد مناسب را استخدام کنید.
– باید با پنجاه نفر صحبت کنید تا یک ماشین، خانه، جاروبرقی، بیمه و یا حتی ایده ات را بفروشید.
– باید با صد نفر آشنا شوید تا یک رفیق شفیق پیدا کنید.

وقتی که “قانون دانه” را درک کنیم دیگر ناامید نمی شویم و به راحتی احساس شکست نمی کنیم. قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آنها درس گرفت. درخت سیب به ما می آموزد که افراد موفق هر چه بیشتر شکست می خورند، دانه های بیشتری می کارند.

به هنگامى که حوادث سخت و پیچیده در زندگى انسان رخ مى دهد، و درها ظاهراً به روى او از هر سو بسته مى شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهایى در برابر مشکلات مى کند؛ ایمان به خدا به یارى او مى شتابد و به او نیرو مى دهد. آنها که ایمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمى بینند، مأیوس نمى شوند؛ احساس ضعف و ناتوانى نمى کنند؛ چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او سهل و آسان مى باشد.

همایش کنکور دانلود کنید ...

همایش بزرگ کنکور در سپیدان استان فارس

سخنران:دکتر علیرضا افشار مشاور تحصیلی و کنکور 


برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 12:49 نظرات (0)
بازدید : 1695

یک عمر نگاه به زمین برای فقط 49 هزار تومان !!

مواظب باشيد چه بهايي و براي بدست اوردن چه چيزي مي پردازيد…

روزی پسر بچه ای در خیابان سكه ای یك سنتی پیدا كرد . او از پیدا كردن این پول ،آن هم بدون هیچ زحمتی ، خیلی ذوق زده شد. این تجربه باعث شد كه بقیه روزها هم با چشمهای باز، سرش را به سمت پایین بگیرد ( به دنبال گنج ) !!! او در مدت زندگیش ، 296 سكه 1 سنتی ، 48 سكه 5 سنتی ، 19 سكه 10 سنتی ، 16 سكه 25 سنتی ، 2 سكه نیم دلاری و یك اسكناس مچاله شده 1 دلاری پیدا كرد . یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت. این عدد به پول ایران حدودا فقط 49 هزار تومان است.

در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت ، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید ، درخشش 157 رنگین كمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد . او هیچ گاه حركت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ، در حالی كه از شكلی به شكل دیگر در می آمدند ، ندید . پرندگان در حال پرواز ، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر ، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.

 

دانلود کنید...

همایش دهم و یازدهمی ها 

سخنران:علیرضا افشار مشاور تحصیلی و کنکور 

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 12:20 نظرات (0)
بازدید : 527
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !

استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!

استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.

استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟

شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .

استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟شاگردگفت: خوب راستش نه…!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!

شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!

استاد گفت :پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!

همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شویتا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد. « نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را…..!!!»





دانلود کنید ...


همایش کنکور یاسوج

سخنران:دکتر علیرضا افشار مشاور تحصیلی و کنکور با بیش از 10 سال تجربه 


برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 11:45 نظرات (0)
بازدید : 498

پیرمردی 92 ساله که سر و وضع مرتبی داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود. همسر 70 ساله‌اش به تازگی درگذشته بود و او مجبور بود خانه‌اش را ترک کند. پس از چند ساعت انتظار در سرسرای خانه سالمندان، به او گفته شد که اتاقش حاضر است. پیرمرد لبخندی بر لب آورد.


همین طور که عصا زنان به طرف آسانسور می‌رفت، به او توضیح دادم که اتاقش خیلی کوچک است و به جای پرده، روی پنجره‌هایش کاغذ چسبانده شده است. پیرمرد درست مثل بچه‌ای که اسباب‌بازی تازه‌ای به او داده باشند با شوق و اشتیاق فراوان گفت: «خیلی دوستش دارم.»


به او گفتم: ولی شما هنوز اتاقتان را ندیده‌اید! چند لحظه صبر کنید الآن می‌رسیم.


او گفت: به دیدن و ندیدن ربطی ندارد.


شادی چیزی است که من از پیش انتخاب کرده‌ام. این که من اتاق را دوست داشته باشم یانداشته باشم به مبلمان و دکور و ... بستگی ندارد بلکه به این بستگی دارد که تصمیم بگیرم چگونه به آن نگاه کنم.


من پیش خودم تصمیم گرفته‌ام که اتاق را دوست داشته باشم. این تصمیمی است که هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوم می‌گیرم.


من دو کار می‌توانم بکنم. یکی این که تمام روز را در رختخواب بمانم و مشکلات قسمت‌های مختلف بدنم که دیگر خوب کار نمی‌کنند را بشمارم، یا آن که از جا برخیزم و به خاطر آن قسمت‌هایی که هنوز درست کار می‌کنند شکرگزار باشم . هر روز، هدیه‌ای است که به من داده می‌شود و من تا وقتی که بتوانم چشمانم را باز کنم، بر روی روز جدید و تمام خاطرات خوشی که در طول زندگی داشته‌ام تمرکز خواهم کرد. سن زیاد مثل یک حساب بانکی است. آنچه را که در طول زندگی ذخیره کرده باشید می‌توانید بعداً برداشت کنید. بدین خاطر، راهنمایی من به تو این است که هر چه می‌توانی شادی‌های زندگی را در حساب بانکی حافظه‌ات ذخیره کنی.


از مشارکت تو در پر کردن حسابم با خاطره‌های شاد و شیرین تشکر می‌کنم. هیچ می‌دانی که من هنوز هم در حال ذخیره کردن در این حساب هستم؟




قسمت اول 


دانلود کنید ....


همایش کنکور سمپاد زنجان

سخنران : دکتر علیرضا افشار مشاور کنکور با بیش از 10 سال سابقه 





قسمت دوم



دانلود کنید ....


همایش کنکور سمپاد زنجان

سخنران : دکتر علیرضا افشار مشاور کنکور با بیش از 10 سال سابقه 



برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 1:43 نظرات (0)
بازدید : 1496
برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار جمعه 06 اردیبهشت 1398 زمان : 1:08 نظرات (0)

تعداد صفحات : 123

درباره ما
Profile Pic
ثبت نام کنکور 1402 آغاز شد مشاوره خصوصی علیرضا افشار ۰۹۳۵۸۹۶۰۵۰۳ اولین سایت مشاوره ای حرفه ای در جهت گسترش عدالت آموزشی با ارائه جلسات آموزشی_مشاوره ای محتوا محور -کاملا رایگان و بدون تبلیغات؛ برای استفاده از همایش های انرژیک و مقالات آموزشی سایت از آرشیو 11 ساله کارگاه های استاد افشار دیدن فرمایید. _ مشاوره و برنامه ریزی تلفنی (تک جلسه،ماهیانه) ویژه ی کنکوریهای 140۳ و 1402 _ مشاوره تک جلسه حضوری (تهران و کرج) _ دعوت در همایش ها ، برنامه های آموزشگاه ها ، مدارس و ... جهت همانگی وقت تماس تلفنی و ثبت نام مشاوره ماهانه و همکاری در اجرای برنامه های آموزشی مدارس برترین مشاور پروازی کنکور ایران با بیشترین تعداد همایش ها و سمینارهای آموزشی در ۲۹ استان کشور منشی : واتساپ/ایتا 09358960503 www.alirezaafshar.org
اطلاعات کاربری
آرشیو
  • فروردين 1402
  • اسفند 1401
  • بهمن 1401
  • دی 1401
  • آذر 1401
  • آبان 1401
  • شهريور 1401
  • مرداد 1401
  • تير 1401
  • خرداد 1401
  • ارديبهشت 1401
  • فروردين 1401
  • اسفند 1400
  • بهمن 1400
  • دی 1400
  • آذر 1400
  • آبان 1400
  • مهر 1400
  • شهريور 1400
  • مرداد 1400
  • تير 1400
  • خرداد 1400
  • ارديبهشت 1400
  • فروردين 1400
  • اسفند 1399
  • بهمن 1399
  • دی 1399
  • آبان 1399
  • مهر 1399
  • شهريور 1399
  • مرداد 1399
  • تير 1399
  • خرداد 1399
  • ارديبهشت 1399
  • فروردين 1399
  • بهمن 1398
  • دی 1398
  • آذر 1398
  • مهر 1398
  • شهريور 1398
  • مرداد 1398
  • خرداد 1398
  • ارديبهشت 1398
  • فروردين 1398
  • اسفند 1397
  • ارديبهشت 1397
  • فروردين 1397
  • اسفند 1396
  • دی 1396
  • آذر 1396
  • مهر 1396
  • شهريور 1396
  • مرداد 1396
  • تير 1396
  • ارديبهشت 1396
  • اسفند 1395
  • آذر 1395
  • آبان 1395
  • مهر 1395
  • شهريور 1395
  • مرداد 1395
  • تير 1395
  • خرداد 1395
  • ارديبهشت 1395
  • فروردين 1395
  • اسفند 1394
  • بهمن 1394
  • دی 1394
  • آذر 1394
  • آبان 1394
  • مهر 1394
  • شهريور 1394
  • مرداد 1394
  • تير 1394
  • خرداد 1394
  • ارديبهشت 1394
  • فروردين 1394
  • اسفند 1393
  • بهمن 1393
  • دی 1393
  • آذر 1393
  • آبان 1393
  • مهر 1393
  • شهريور 1393
  • مرداد 1393
  • تير 1393
  • خرداد 1393
  • ارديبهشت 1393
  • فروردين 1393
  • اسفند 1392
  • بهمن 1392
  • دی 1392
  • آذر 1392
  • آبان 1392
  • مهر 1392
  • شهريور 1392
  • مرداد 1392
  • تير 1392
  • خرداد 1392
  • ارديبهشت 1392
  • فروردين 1392
  • اسفند 1391
  • بهمن 1391
  • دی 1391
  • آبان 1391
  • مهر 1391
  • شهريور 1391
  • مرداد 1391
  • تير 1391
  • خرداد 1391
  • ارديبهشت 1391
  • فروردين 1391
  • اسفند 1390
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 981
  • کل نظرات : 27216
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 11814
  • آی پی امروز : 440
  • آی پی دیروز : 620
  • بازدید امروز : 2,348
  • باردید دیروز : 3,130
  • گوگل امروز : 34
  • گوگل دیروز : 91
  • بازدید هفته : 33,847
  • بازدید ماه : 103,388
  • بازدید سال : 504,412
  • بازدید کلی : 14,138,496
  • حمایت از همایش ها

    برای تبادل لینک از

    انتهای صفحه و تبادل لینک

    هوشمند استفاده کنید و برای

    حمایت از مرکز مشاوره تحصیلی

    و استفاده هرچه بیشتر داوطلبان

    کنکور از کلاس های رایگان مشاور

    کنکور استاد علیرضا افشار،

    بنر ما را در سایت خود قرار دهید

    بنر 1 

    بنر 2 

    بنر 3


    بنرسایت مشاور کنکور 


    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد