loading...

مشاور کنکور ۱۴۰۲ _ برنامه ریزی علیرضا افشار حضوری و غیر حضوری

بازدید : 10938

سلام

شاید تا موضوع رو دیدین خیلی هاتون مشتاق شدین تا این داستان رو بخونین وشاید خیلی هاتون هم گفتین چه داستان مسخره ای!ولی بهتره زود قضاوت نکنین و صبر کنین تا آخر داستان تموم بشه بعد قضاوت کنین

این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم یک داستان واقعی هست که بخشی از خاطرات کنکوری من رو تشکیل داد و شد بهترین خاطرات دوران کنکورم!

پارسال 3 بهمن ساعت 4 عصر بود که به آقای دکتر زنگ زدم.آقای دکتر گفتن اول تو حرف میزنی یا من؟سوالمنم چون خجالت میکشیدم خجالتگفتم اول شما حرف بزنینبه من زنگ بزن!تا اینکه صحبت های آقای دکتر تمام شد و گفتن حالا نوبت تو هست که سوالاتت از من بپرسی من چند لحظه ای سکوت کردم و هر چی فکر کردم یادم نیومد که چه سوالی داشتم بپرسمآخ.آقای دکتر وقتی سکوت من رو دیدن فکر کردن که میخوام دوباره غر بزنم و خودشون شروع کردن به روحیه دادن.منم حرفی نزدم که قضیه اصلا این نیست و من سوالام یادم نمیادقهر.بعد از کلی حرف زدن ،آقای دکتر گفتن "بیا تو تا آخر اسفند درس بخون و هیچی غرنزن اگر پیشرفت نکردی بعد از عید هرچی دلت میخواد غر بزن و منم همه ی غر زدن هات تحمل میکنم"بعد خندیدنخنده و گفتن"ایا بنده وکیلم"اون موقع بود که من خندیدمخنده و گفتم من فعلا میخوام ادامه تحصیل بدماز خود راضیبعد آقای دکتر گفتن تا شب وقت داری جواب رو به من بدیبه من زنگ بزن.منم هر چی زور زدم که بکنمش فردا نشد و گفتن الا و باللا فقط تا آخر شب وقت داری فکر کنی و جواب بدیوقت تمام.بعد از اتمام تماسم نمیدونستم بخندم خندهیا تعجب کنمتعجب.همون حرف آیا بنده وکیلم باعث شد که شب چنین اسمسی به آقای دکتر بدم"سلام ،با اجازه پدر و مادرم بله!از فردا من و همسرم میریم ماه عسل و قراره کلی خوش بگذرنیم و ..."آقای دکتر جواب دادن "خیلی خوبه،قبول میکنم.پس دل بده و بخون"به این ترتیب شخصیت های داستان ما شکل گرفت

عروس:فاطمه شیرازینیشخند

داماد:درسنیشخند

حاج آقا:آقای دکتر افشارقهقههقهقههقهقهه

خواهر شوهر:قلم نیشخندنیشخند

مادرشوهر:کنکورنیشخندنیشخند

مهریه:رتبه 1 کنکور92،تراز 8000 قلم چی و 1374 سکه تمام نیشخنداز خود راضی

اون شب بعد از چند تا اسمس دادن به آقای دکتر گفتم همسرم داره صدام میکنه و من باید برم .آقای دکتر هم جواب دادن "عجب خانم خوبی هستیااااا ،آفرینتشویق"از فردا صبح زندگی جدید من آغاز شد.من و درس رفتیم ماه عسل عینک!دیگه درس واسم درس نبود واسم همسر بودلبخند.دیگه به کتاب هام به شکل کتاب نگاه نمیکردم چون دیگه شده بود بخشی از زندگی من.صبح که از خواب بیدار میشدم به خودم میگفتم آدم وقتی بیدار میشه به همسرش صبح بخیر میگه پس منم باید به همسرم صبح بخیر بگم و میرفتم چند تا لغت زبان حفظ میکردم به معنای صبح بخیر گفتن به همسرم.هر وقت میخواستم برم بیرون به خودم میگفتم آدم متاهل با همسرش میره بیرون .برای همین حتی داخل خیابون و تاکسی هم کتاب دست میگرفتم و میخوندم.وقتی میخواستم غذا بخورم میگفتم آدم بدون همسرش غذا نمیخوره و سر غذا خوردن هم با همسرم بودم.کل زندگی من شده بود همسرم چون عاشقش بودم.قلباوایل از کارم خجالت میکشیدم خجالتحتی از آقای دکتر.فکر میکردم تو دل خودشون میگن فاطمه چه افکار بچگانه ای داره تا اینکه وقتی یکی از پست های انگیزشیشون در سایت کنکور دیدم آخرش نوشته بودن"اگر میخواهی مثل آهو و خرگوش تر و فرز و زرنگ بشی ، باید پشت سر خودت ترس شیر و روباه رو حس کنی ؛ از شرایط پیش اومده دیگه ناراحت نباش ، چون این شرایط موقعیتی رو برات به وجود آورده که از الان در همین 5 ماه خودت رو نشون بدی . با درست ازدواج کن و تا به اون حس قشنگ رضایت از خودت نرسیدی ، شب نخواب".اون موقع بود که فهمیدم نه تنها نباید خجالت بکشم بلکه باید به وجود چنین همسری افتخار کنم.از خود راضیچون همسرم از همه مشهورتر بود.همسرم تنها کسی بود که تا هزاران سال پیش و هزاران سال بعد حضورش در جامعه لازمه.آدم باید به وجود چنین همسری افتخار کنه.من بهترین همسر دنیا داشتم.داخل مدرسه همیشه معلم ها از همسرم تعریف میکردن و منم با دقت گوش میکردم چون تعریف کردن از همسرم به آدم حس خیلی خوبی میده.دیگه از خراب کردن آزمون های قلم چی ترسی نداشتم چون به خودم میگفتم خواهرشوهر اگر خواهرشوهرگری درنیاره که خواهرشوهر نیستنیشخند.همیشه تلاش میکردم خودم رو برای دیدن خواهرشوهرم آماده کنم .ما هر از دوهفته میرفتیم خونه ی خواهر شوهرم مهمونی.برای همین مجبور بودم در طول هفته همه ی تلاشم بکنم تا دل خواهر شوهرم به دست بیارم چون بالاخره خواهرشوهره و اگه جوابش منفی باشه زیر دل مادرشوهر میره و نمیذاره مادرشوهر رضایت بده.فردای اون روز که به آقای دکتر زنگ زدم به من زنگ بزنبهم گفتن چه خبر از همسرت منم گفتم خیلی خوب هست.آقای دکتر هم گفتن چه خوب!یک روز به آقای دکتر اسمس دادم من از دست همسرم چیکار کنم میترسم از بس تست میخوره چاق بشه!نیشخندخیلی شکمو هست!میترسم از بس چاق بشه از درخونه دیگه نتونه رد بشه!نیشخند

ما هر روز یه جای دیدنی میرفتیم یک روز میرفتیم دریا یک روز جنگل و یه روز دیگه ...

حتی یادمه هر شب به اقای دکتر اسمس میدادم میگفتم کجا رفتیم.

یک شب حدود ساعت 8 بود که بهشون گفتم من و همسرم اومدیم پارک.آقای دکتر فکر کردن پارک واقعی.بهم گفتن باشه ولی زود برگرد.منم گفتم چرا؟؟؟سوالآقای دکتر هم که تازه متوجه شدن پارک خیالی گفتن آهان!از اون پارک ها!پس بمونچشمک!منم گفتم اگر پلیس نگرفتمون 1 شب برمیگردیمنگران.دیگه با دوستام کمتر حرف میزدم چون به خودم میگفتم همسرم راضی نیست این قدر با دوستام رفت و آمد کنم و سعی میکردم بیشتر پیش همسرم باشم.خلاصه سرتون درنیارم اینجوری بود که کل زندگی ما شد همسرم!اولین دیدارمن با خواهر شوهر بود که با کلی استرس رفتم .طبق عادتی که داشتم نتیجه آزمونم رو خودم نگاه نمیکردم و آقای دکتر میدیدن و اشکالاتم میگرفتن چون وقتی نتیجه ایده آلم نبود خیلی ناراحت میشدم و درس نمیخوندم!عصر اون روز بود که به آقای دکتر اسمس دادم میدونم خواهر شوهرم من رو نپسندیده دل شکستهولی من به عشق همسرم بازم تلاش میکنم.تو دلم هزارتا فحش به خواهر شوهرم میدادمعصبانی .دلم از دستش پر بود و هی بهش توهین میکردمعصبانی.داخل مدرسه با بچه ها زیاد شوخی میکردیم یکی از اون شوخی ها همسر خیالی بود ولی هسر خیالی من واقعی تر بود .فردای اون روز که رفتم مدرسه بچه ها گفتن چه خبر از همسرت؟(اون ها قضیه رو نمیدونستن و برای شوخی میگفتن)منم گفتم دیروز با خواهر شوهرم دعوام شدقهر و همش سر همسرم خالی کردم و بعدشم خندیدمخنده.اون موقع بود که یکی از دوستام بهم چیزی گفت که تا همین الان فراموشش نکردم گفت همسرت چه تقصیری داشته سر اون خالی کردی!!!!اون به شوخی گفت ولی من جدی گرفتمش و از حرفش خیلی خوشم اومد.همسرم من رو دوست داشتقلب و نباید به همسرم چیزی میگفتم.ظهر که برگشتم از مدرسه دیدم آقای دکتر اسمس دادن که آفرینتشویق و ترازت این شده.با کلی استرس استرسجواب دادم بدون غلط؟گفتن نه با غلط که بدون غلط مسلما خیلی بیشترم میشه!از شدت تعجب تعجبرفتم پای اینترنت و تا خودم کارنامم ندیدم باور نکردم.وقتی ترازم رو دیدم کلی دعا جون خواهر شوهرم کردم بغلو به خودم میگفتم چه خواهرشوهر خوبی داشتم و خودم خبر نداشتم.متفکر

یادم رفت از مادرشوهرم براتون بگم.مادرشوهرم خارج از کشور زندگی میکرد و قرار بود تیر بیاد ایران.6 تیر اومد خونمون برای خواستگاری و بعد از 1 ماه تحقیقنیشخند درمورد من 12 مرداد خبر رضایتش رو بهم داد.من و همسرم ازدواج کردیم و 21 شهریور بچه دار شدیم .اسم بچمون رو گذاشتیم آی تی.حالا ما شیراز زندگی میکنیم و ی زندگی ایده آل داریم.یک زندگی بدون دغدغه!از ازدواجمون خیلی راضی هستیم و به خودمون میبالیم که چنین خانواده ای داریملبخند

داستان زندگی ما این بود.شاید از نظر خیلی هاتون مسخره بیادسبز ولی خواهش میکنم زود قضاوت نکنین و تا آخر بخونین.شاید این طرز تفکر خیلی مسخره بیاد سبزولی همین طرز تفکر باعث شد که روزی 14 ساعت بخونم،از درس خوندن خسته نشم وبا لذت بخونم،همه جا  درس بخونم و هیچ وقت اتلافی نداشته باشم واز همه مهم تر بعد از 5 ماه به تراز دلخواهم برسم!شاید اگر اون طرز تفکر نداشتم به چنین خوشبختی نمیرسیدم!من حاضرم همسرم رو به همتون ببخشمبغل.نه به این خاطر که دوسش نداشته باشم!نه!!!!!من عاشق همسرم هستمقلب .ولی دلم میخواد شما هم از این همسر خوب استفاده کنین.به قول خیلی ها همسر خوب نعمته!حتی اگر بخواین میتونم آقای دکتر رو راضی کنم دفتر مشاورشون رو به دفتر اسناد رسمی تبدیل کنن و برای تک تک شما صیغه ی عقد بخونننیشخندنیشخندنیشخندمن حتی حاضرم هزار تا هوو داشته باشم!این انتخاب با شماست.دوست دارم بیاین همین جا داخل نظرات با خودتون عهد ببندین و فقط جواب بدین بله و زندگی جدیدتون رو آغاز کنین.بیاین یک بار هم که شده درس رو نه به خاطر کنکور بلکه به خاطر دوست داشتن بخونیم

روش های انگیزه گرفتن هر کسی با کس دیگه ای فرق داره.چرا همیشه منتظرین تا کسی بیاد بهتون انگیزه بدهناراحت.چرا خودتون برای خودتون انگیزه ایجاد نمیکنین؟فکر نمیکنم کسی روش من اجرا کرده باشه؟من همیشه با چیزهایی انگیزه میگرفتم که مسخره بود ولی حسابی بهم انگیزه میداد.یکی با تشویق مامان و یکی با ترس بابا و یکی مثل من هم با ازدواج یا جشن تولد و...

به حرفام فکر کنین

منتظر نظراتتون هستم(دوست دارم هزار تا عروس یا هزار تا داماد  داخل این پست داشته باشیم)

 

سه بهمن سالروز ازدواج من و درس مبارک باد

 

دوست دارم نظراتتون رو یا اینجا یا وبلاگ خودم بگین

منتظر نظرات خوشکلتون هستم

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
fshirazi پنجشنبه 03 بهمن 1392 زمان : 11:51 نظرات (116)
ارسال نظر برای این مطلب
کد امنیتی رفرش
عالي بـــــــــــــــــــــود...
منم ميرم باكتابام ازدواج كنم...
شکلک))))))
كي ميگه فقط مردا ميتونن 4 تا زن بگيرن؟
26 تا شوهر شکلک)))))))))))
ولي من تجربي ام... 500000 تا رقيب دارم...
ميتونم فاطي جون مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جواب بديا
1392/11/03
مرسی خانم شــــــــــــــــــــــــیرازی...
اما من نمیتونم با این روش بخونم، میدونید چرا عایا؟؟
به خاطر یه سری دلایل...
اولا اینکه من اصلا نمیتونم تصور کنم که در حد بتونم همسر دوست باشم شکلک
ثانیا نمیتونم با اوهام زندگی کنم...
ثالثا زمانی که ادم نتونه واسه خودش و رسیدن به اهدافش درس بخونه و به عبارتی خودشو دوست نداشته باشه چطور میتونه همسرشو دوست داشته باشه؟؟؟؟ ما اول باید خود درونیمونو دوست داشته باشیم و اگه بتونیم این کارو کنیم به راحتی درس میخونیم و دیگه نیازی به همسر و اینجور چیزا نیست میتونیم "مجردی" زندگی بسیار خوبی داشته باشیمشکلک من ترجیح میدم واسه رسیدن به خواستم درس بخونم و از استادم بسیار متشکرم که دارن کمکم میکننشکلکشکلکشکلک
به هرحال مرسی فاطمه عزیز جالب بود پستت... حالو هوامون عوض شدشکلکشکلکشکلکشکلک امیدوارم موفق باشی...
1392/11/03
برم کت شلوار نخودی خوشکله رو بدم خشکشویی . کفش کادیلاکی هارو پولیش بدم.
یه دسته گلمشکلک باید بخرم
آخه امشب با مامان بابا میخوایم بریم خواستگاریشکلک
بادا بادا مبارک بادا ایشالا مبارک بادا....شکلک
1392/11/03
حالا خانوم شيرازي شما كه روزي 14 ساعت درس خوندي ميشه بگي تو كنكور رتبت چند شد؟؟؟؟ تا ببينم اين شوهرتون چه گلي به سرتون زده
1392/11/03
عالی بود فاطمه جونم تا حالا همچین چیزی نشنیده بودم خیلی جالب بودشکلکشکلک
سالروز ازدواجتون اقای درس برات چی خریده؟شکلک
شکلکشکلکشکلک
1392/11/03
خخخخخخ!!عجب تخیلی!چه همسر پایبندی......
ایشالله ب پای هم پیرشین!

راستی خانم شیرازی شیرینی عروسی ب ما ندادین؟؟شکلکشکلکشکلک

درباره ما
Profile Pic
ثبت نام کنکور 1402 آغاز شد مشاوره خصوصی علیرضا افشار ۰۹۳۵۸۹۶۰۵۰۳ اولین سایت مشاوره ای حرفه ای در جهت گسترش عدالت آموزشی با ارائه جلسات آموزشی_مشاوره ای محتوا محور -کاملا رایگان و بدون تبلیغات؛ برای استفاده از همایش های انرژیک و مقالات آموزشی سایت از آرشیو 11 ساله کارگاه های استاد افشار دیدن فرمایید. _ مشاوره و برنامه ریزی تلفنی (تک جلسه،ماهیانه) ویژه ی کنکوریهای 140۳ و 1402 _ مشاوره تک جلسه حضوری (تهران و کرج) _ دعوت در همایش ها ، برنامه های آموزشگاه ها ، مدارس و ... جهت همانگی وقت تماس تلفنی و ثبت نام مشاوره ماهانه و همکاری در اجرای برنامه های آموزشی مدارس برترین مشاور پروازی کنکور ایران با بیشترین تعداد همایش ها و سمینارهای آموزشی در ۲۹ استان کشور منشی : واتساپ/ایتا 09358960503 www.alirezaafshar.org
اطلاعات کاربری
آرشیو
  • فروردين 1402
  • اسفند 1401
  • بهمن 1401
  • دی 1401
  • آذر 1401
  • آبان 1401
  • شهريور 1401
  • مرداد 1401
  • تير 1401
  • خرداد 1401
  • ارديبهشت 1401
  • فروردين 1401
  • اسفند 1400
  • بهمن 1400
  • دی 1400
  • آذر 1400
  • آبان 1400
  • مهر 1400
  • شهريور 1400
  • مرداد 1400
  • تير 1400
  • خرداد 1400
  • ارديبهشت 1400
  • فروردين 1400
  • اسفند 1399
  • بهمن 1399
  • دی 1399
  • آبان 1399
  • مهر 1399
  • شهريور 1399
  • مرداد 1399
  • تير 1399
  • خرداد 1399
  • ارديبهشت 1399
  • فروردين 1399
  • بهمن 1398
  • دی 1398
  • آذر 1398
  • مهر 1398
  • شهريور 1398
  • مرداد 1398
  • خرداد 1398
  • ارديبهشت 1398
  • فروردين 1398
  • اسفند 1397
  • ارديبهشت 1397
  • فروردين 1397
  • اسفند 1396
  • دی 1396
  • آذر 1396
  • مهر 1396
  • شهريور 1396
  • مرداد 1396
  • تير 1396
  • ارديبهشت 1396
  • اسفند 1395
  • آذر 1395
  • آبان 1395
  • مهر 1395
  • شهريور 1395
  • مرداد 1395
  • تير 1395
  • خرداد 1395
  • ارديبهشت 1395
  • فروردين 1395
  • اسفند 1394
  • بهمن 1394
  • دی 1394
  • آذر 1394
  • آبان 1394
  • مهر 1394
  • شهريور 1394
  • مرداد 1394
  • تير 1394
  • خرداد 1394
  • ارديبهشت 1394
  • فروردين 1394
  • اسفند 1393
  • بهمن 1393
  • دی 1393
  • آذر 1393
  • آبان 1393
  • مهر 1393
  • شهريور 1393
  • مرداد 1393
  • تير 1393
  • خرداد 1393
  • ارديبهشت 1393
  • فروردين 1393
  • اسفند 1392
  • بهمن 1392
  • دی 1392
  • آذر 1392
  • آبان 1392
  • مهر 1392
  • شهريور 1392
  • مرداد 1392
  • تير 1392
  • خرداد 1392
  • ارديبهشت 1392
  • فروردين 1392
  • اسفند 1391
  • بهمن 1391
  • دی 1391
  • آبان 1391
  • مهر 1391
  • شهريور 1391
  • مرداد 1391
  • تير 1391
  • خرداد 1391
  • ارديبهشت 1391
  • فروردين 1391
  • اسفند 1390
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 981
  • کل نظرات : 27216
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 11814
  • آی پی امروز : 441
  • آی پی دیروز : 890
  • بازدید امروز : 1,098
  • باردید دیروز : 3,493
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 65
  • بازدید هفته : 7,880
  • بازدید ماه : 36,992
  • بازدید سال : 438,016
  • بازدید کلی : 14,072,100
  • حمایت از همایش ها

    برای تبادل لینک از

    انتهای صفحه و تبادل لینک

    هوشمند استفاده کنید و برای

    حمایت از مرکز مشاوره تحصیلی

    و استفاده هرچه بیشتر داوطلبان

    کنکور از کلاس های رایگان مشاور

    کنکور استاد علیرضا افشار،

    بنر ما را در سایت خود قرار دهید

    بنر 1 

    بنر 2 

    بنر 3


    بنرسایت مشاور کنکور 


    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد