علی کاظمی

1394/08/06

سلام استاد دلم خیلی براتون تنگ شده خداقوت خسته نباشید اگه یوقت کاری چیزی داشتید که از دست شاگرد قدیمیتون برمیومد حتما بگید باکمال میل انجام میشه(علی کاظمی سخت افزار دانشگاه تهران)

ببب بیش

1394/08/06

بدجوری داغونم کجا برم بمیرم

راضیه کرامت

1394/08/06

سلام استاد. بالاخره دوباره شروع کردم به ترکوندن. دوست ندارم مث بعضیا خوندن رو شل بگیرم... چون میدونم شل گرفتن درس مساوی میشه با دلخور شدن شما از من .منم که دوست ندارم شما ازم دلخور باشینبنابراین تمام تلاشم اینه که اولین کنکور ازمایشیمو خوب بدم و چیزی که مهمتراز همه چیزه برا من خوشحال کردن شماس


ابجی کوچولو باباشو که اذیت نمیکنه؟ ( حیف که خواهر ندارم) حسرت یه ابجی داشتن مونده به دلم

1394/08/06

سلام استادعزیز.این ینی سایت تموم؟؟ینی منکه تلگرام و... فعلا ندارم خداحافظ؟؟؟ ممنونم استاد بخاطر تمام زحماتی ک کشیدید.خییییییلی دلم تنگ میشه.

1394/08/06

. ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ
ﺳﺎﻝ ١٣٤٠، ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ
ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان
ﯾﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ،
ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ،
ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی،
ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ
ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ ﺁﺫﺭ ﺑﻮﺩ
ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ
ﻣﻌﻈﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ،
ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ
ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ
ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ .
ﺗﻮ اصفهان ﺷﺪﻡ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ
ﻣﻌﻠﻢ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺑﯿﺤﻮﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﻦ
ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺸﯽ
ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ
ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﺑﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ !!
ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴﺘﻢ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ .......
ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺁﻣﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎﻥ
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ
ﺑﻮﺩ،
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ،
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ. ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺟﺎﻡ
ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ
ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ، ﻣﺸﻖ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ .
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ
ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ ﭼﯿﺴﺖ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ
ﺍﻭﻣﺪ، ﯾﮏ ﺧﻮﺩﻧﻮﯾﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ
ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ ..
ﻫﻤﮕﯽ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺁﺧﻪ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﯾﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ ،
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ،
ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ
ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﯽ ﺯﺩ.
ﺯﯾﺮ ﻫﺮ ﻣﺸﻘﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﻨﻮﺷﺖ ,
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﺍ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ؟
ﺑﺎ ﺧﻄﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺖ :
ﻋﺎﻟﯽ
ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ
ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺭﺩ ﺷﺪ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻣﻦ
ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺳﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ ...
ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻝ ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﻔﺮ ﺷﺸﻢ
ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ
ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ.
ﭼﺮﺍ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽ
ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟؟
ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﺎ
ﭘﺪﺭﺍﻥ،ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ، ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ، ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ، ﺭﺋﻴﺴﺎﻥ ﻭ
...
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ
امیر محمد نادری قشقایی
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻛﻨﺖ
ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ


انسانم آرزوست🌷

زین العابدین

1394/08/06

سلام استاد بزرگوار
راستش يه چند سوالى داشتم که اگه پاسخ بديد ممنون ميشم راستش من تا سوم دبيرستان معدلم بالاى 19بود ولى در ترم دوم بوديم که يه مريضى گرفتم بنام افسردگى ديگه معدل کتبيم تو رشته ام که رياضى بود شد14/87کسى باور نميکرد نه معلمام نه دوستام و نه فاميلام ولى من ديگه با اون نتيجه داغون شدم راستش من خيلى وقت بود تو فکر تغيير رشته بودم وتابستان اون سال تغيير رشته دادم به تجربى و چهارم رو تجربى خوندم. تابستان سال چهارم رفتيم به شهرى ديگه از اون به بعد ديگه اين مريضيم بيشتر شد ودرس ومدرسه برام مثل اين بود برم توى گور خلاصه اصلا تمرکز نداشتم و غمگين بودم هميشه راستش تو شهر خودمون هم به دخترى علاقه مند بودم يه 2الى3سال بود ولى نميتونستم بهش بگم و اونم منو ميشناخت چون اصلا به دخترا تو زندگى زياد نگاه نکردم و يه جورايى هيچ وقت روم نشده به هيچ کس زياد نگاه کنم و از جاهايى که رد ميشم اگه دختر باشه عرق ميکنم وصورتم سرخ ميشه خلاصه من که اينجورى هستم ديگه اصلا نميتونستم بهش پيشنهاد بدم چون اصلا خوب نديده بودمش با اين که همسايه بوديم خلاصه تا رسيد به کنکور و همه ميگفتن تو امسال پزشکى ميشى ما ميدونيم حتى تو آموزش و پرورش هر دو تا شهر بهم گفتن هم شهر سابقم و هم شهرجديدم خلاصه منم ميدونستم اصلا نميتونم تا رسيديم سرجلسه کنکور من آلرژى داشتم يه هفته قبل من رفتم دکتر فشارم16بودو وضعيتى نامساعد سرجلسه وضعيتم بهم ريخت اصلا نميتونستم بشينم درس اول عمومى رو زدم بعد رفتم دين و زندگى رو بزنم آب بينيم بيداد ميکرد 8سوال مونده بود تو دينى که نتونستم ديگه بزنم خلاصه از طرفى يه روز قبل زنگ رو زنگ ميزدن تموم شد تو ديگه پزشکى ميشى و از طرفى حال و وضعم اينجورى سرجلسه دکتر اومد و گفت ايشون بلا مانع هستن براى رفتن به بيرون خلاصه فقط آب بينى نبود چيز اى ديگه هم بودن خلاصه هر 10دقيقه يه بار بيرون ميرفتم کلافه شده بودم ديگه دست از تست برداشتم شيمى رو اصلا نخوندم فيزيک رو 2سوال زدم اصلا دوس نداشتم آخر جلسه با کسى صحبت کنم البته همون دو درس دينى و ادبيات رو تو حدود 50و40زدم خلاصه اگه اين اتفاقات هم پيش نمى اومد بازم رتبه ام از اين بهتر نميشدرتبه اومد52هزار واى بيا حالا جواب بده ميگفتم من نخونده بودم خلاصه شرايط تغيير کرد ناراحت بودن پدرو مادر و تيکه انداختن بقيه و خودمم خدا خدا ميکردم معلمانم تو شهر سابقم منو نبينن خلاصه درمورد اون دخترهم بگم که آخرش دختر خاله م بهش گفت اونم گفت باهاش حرف ميزنم خلاصه با هم حرف زديم باور نميکرد من به اون علاقه مندم ميگفت توکه به کسى نگاه نميکنى خلاصه جوابش منفى بود ميگفت يه سال از من کوچکترى.استاد من تابستان کار ميکردم چون ميگفتن امسالم عين پارسالى پس بايد کار کنى البته با پدرم ميرفتم يعنى پولى نميگرفتم و مهر رو هم تا 15مهر کار رفتم خلاصه از اون موقع منم شروع کردم ولى نااميد اتفاقى يه فايل دانلود کردم گفتم خدايش اين خوب حرف ميزنه بعد چندتا ديگه خلاصه با مشاوره هاى شما انگيزه گرفتم و الان6الى7ساعت مطالعه ميکنم در روز و خيلى اميدوارم ولى آيا مت که فارغ التحصيلم با اين معدل کتبى ميتونم پزشکى قبول شم چون ميگن چون ديپلم رياضى ميگن يه کم ازت ميگيرن درصد کنکور رو آيا قبول ميشم راستى اصلا شرايط رفتن به آموزشگاه هاى تست زنى و ترميم معدل و...رو ندارم واتاق خوبى هم براى مطالعه ندارم چون خونه مون اجاره اى و کوچک است و خونه خودمون تو شهر سابقمونه خلاصه شرايط و امکانات درحد صفر.وبرنامه تلگرام هم دارم به نظرتون حذفش کنم ؟من در موقع استراحت و شبا ميام و با دوستام حرف ميزنم.ميخوام ساعت مطالعه ام رو برسونم به10ساعت و اصلا هم برام سخت نيست ولى اينقد مهمون مياد خونه مون و اتاق منم جوريه هال حرف بزنن انگار تو اتاق من بلنگو گذاشتن و تمرکزم رو از دست ميدم خصوصا وقتى صداى تلويزيون رو ميشنوم و کارى هم از دستم بر نمياد ولى من هر جور باشه آخرش يکارى ميکنم حالا بعضى ها ميگن10ساعت زياده خسته ميشى بعدا آيا زيادش کنم يا نه ازطرفى دوستم کل عمومى ها رو تموم کرده براى کنکور و رتبه اول گاجه تو شهرمون يه کم نگرانم ولى انگيزه زياده به من داديد استاد.اجرکم عندالله

ساحل

1394/08/06

سلاااااااااااااااام استاد من چهارم تجربیم ب نظرتون واسه عربی از الان برم کلاس یانه بذارم نیمه دوم.....دبیرمون میگه نیمه دوم سرتون شلوغه همین الان برین.....ولی بعضیا میگن نیمه دوم برو ک ب کنکورت نزدیکتره والان تخصصیاتو بخون.....من عربی تقریبا خوندم....ب نظرتون چیکا کنم

Sajed

1394/08/06

سلام استاد.من پشت کنکوری ریاضی هستم و کم کم دارم خسته و زده میشم.شما کدوم یک از فایلهای صوتی رو پیشنهاد میکنید؟ممنون

مبی

1394/08/06

سلام استاد
استاد من قرار بود از اول مهر شرو کنم به خوندن اما مشکلی برام پیش اومد نتونسم
الان میخام شروکنم اما از برنامه کانون عقبم نمیدونم چیکار کنم؟
بعد بنظرتون قلم چی بهتره یا گزینه2؟؟؟؟
میشه راهنماییم کنید نمیخوام اشتباه پارسال وتکرار کنم

فاطمه کنکوری

1394/08/06

سلام بر پدر انرژی + کنکور. لقب انتخابیه من برای شماست. واقعا بهتون میاد.
گوشیم ویروس پیدا کرده بود و نتونستم تا امروز موفق به گوش دادن همایشتون بشم اما امروز بالاخره شد. واقعا لمه عالی بود و محشر بود براش کمه .واقعا ایول دارید اقای افشار.
راستی اقای افشار شما کرمان همایش ندارید؟؟؟
بعد تو این همایشایی میزارین فقط اونایی که شاگردتونن میتونن شرکت کنن؟؟؟ خیلیییییییی دلم میخواد توی یه همایشتون شرکت کنم. اخره انرژی + هستین و مطمئنم همینجور که به ما انرژی های خوب میدین خدا ده برارشو بهتون انرژی خوب میدده.