loading...

مشاور کنکور ۱۴۰۲ _ برنامه ریزی علیرضا افشار حضوری و غیر حضوری

عوامل حقیقی موفقیت و کسب رتبه برتر در کنکور کدام است ؟ چرا با وجود صرف هزینه های زیاد تضمینی برای قبولی رشته و دانشگاه های تاپ کنکور نیست ؟ مصاحبه با دکتر افشار

واقعیت موفقیت در کنکور چیست ؟

مشاور برتر کنکور

سلام . ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما با حساسیت ها و پیگیری هایی که داشتم خوشبختانه نذاشتم شروع پروسه همایش ها و کارگاه های مشاوره ای به بعد از ماه رمضان و به تبع آن بعد از انتخاب رشته کنکور موکول بشه و امروز میخوام دعوت کنم شما رو تا با دو جلسه بسیر مهم مشاوره ای که در ابتدای سال خیلی می تونه به دردتون بخوره ، آشنا بشین . البته خیلی خوشحالم که در وقت مرده نیمه تیرماه خودم تونستم کلی پادکست کوتاه اما مفید آموزشی و مشاوره ای در مورد موضوعات مختلف براتون تهیه کنم و از این بابت فکر می کنم شروع کنکور 95 از همه سال ها آرشیو مطالب سایت پر رونق تر و قشنگ تر شد .
 (خدا رو شکر استقبال از جلسات فرهنگی هم انقدری زیاد بود که هفته ای یک جلسه تبدیل به دو جلسه شد و تا جایی که توان باشه در سال آخر کاری خودم هوای شما رو دارم)
بحث هایی که اینجا و در این مقطع زمانی برای شما میگم می تونه خیلی از شما رو از گمراهی و بیماری وسواس گون تنبلی و پشت گوش انداختن علمگرایی و کاهلی شروع برای پروسه کنکور 95 نجات بده و با داشتن دید خوب انشاالله به سمتی برین که بتونید راه از بیراهه تشخیص بدین و از همین ماه اول آنجوری خوب شروع به مطالعه کولاک کنید که هیچ کسی و هیچ چیزی جلو دار متوقف کردن شما نباشه .
واقعیت این هست که الان تو یک کنکوری هستی و نه ی دبیرستانی ؛ همون کنکوری که از بچگی اسمش میومد و از ما بزرگترها راجبش صحبت می کردن و برای آن می خواندن الان درست شده وظیفه یکساله تو و این گوی و این میدان همه در دستان تو هست تا خودت نشان بدی و بتونی برای آینده خودت بهترین ها بسازی .
فقط در نظر داشته باش که تعداد رقبایی که مثل تو بهترین ها میخوان و آنها هم شایسته رسیدن به آرمان ها و ایده آل ها هستند ، خیلی زیاده و این وسط هرکسی زودتر و بهتر شروع کنه و چهارچوب های کنکور بهتر بشناسه می تونه در زمان مقرر در نقطه پایانی باشه و به هدف برسه .
امیدوار هستم که آرزوهات زندگی کنی و انقدری عالی و فوق العاده پیش بری که از همین ماه اول کنکور 95 بتونی خودت تثبیت کنی و اعتماد به نفسی شامل حالت بشه که تا عمر داری بتونی ازش استفاده کنی .
برای همگی بهترین ها میخوام و امیدوارم که روزهای آغازین سال کنکور خودت رو با آرزوهات زندگی کنی .

همایش بزرگ شناخت کنکور و چهارچوب های آن
پیش به سمت رتبه شدن ...




همایش حاشیه های مخرب کنکور که مانع این میشه که وقتت بکشی،
فقط مقایسه کنی و درجا بزنی

و حتی شاید گول برخی تبلیغات کنکور بخوری




برای اطلاع از بروز رسانی سایت با مطالب هفتگی و عضویت در بین چند هزار کاربر سایت مشاوره کنکور رایگان
همین حالا و ظرف چند دقیقه ثبت نام کنید ؛




مشاوره تحصیلی تک جلسه در ماه مبارک رمضان ، مستقیم با دکتر افشار
با ارسال " وقت مشاوره " به : ۰۹۳۵۸۹۶۰۵۰۳
با تعرفه سال قبل (25 هزار تومان) 30 دقیقه مشاوره و راهنمایی موثر همچنان برقرار است .

برای نمایش این مطلب لطفا عضو شوید و در صورتی که قبلا عضو شدید از وارد شوید
عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مشاوره استاد علیرضا افشار بازدید : 7751 دوشنبه 15 تير 1394 زمان : 16:42 نظرات (124)
ارسال نظر برای این مطلب
نام
ایمیل (منتشر نمی‌شود)
وبسایت
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B :S
کد امنیتی
رفرش
کد امنیتی
نظر خصوصی
مشخصات شما ذخیره شود ؟ [حذف مشخصات] [شکلک ها]
این نظر توسط فاطمه در تاریخ 8 سال پیش و 20:18 دقیقه ارسال شده است

سلام.استاد گفتید برنامم سخته.من متوجه نشدم.البته در عمل هم برام همین طور بود.یعنی به نظرم اینجوری راحترم که هر روز زیست رو بخونم ولی شیمی و فیزیک و ریاضی رو تقسیم کنم تو یکشنبه تا پنجشنبه.یعنی 2روز فیزیک .2روز شیمی.2روز ریاضی.ولی هر بار بیشتر از2ساعت براشون وقت بذارم.چون اگه قرار بود 3تا اختصاصی بخونم هر کدوم 2 ساعت خیلی خوب از آب در نمیاد.اگه هر روز فقط برای یه اختصاصی به اضافه ی ریست وقت بذارم بهتره.حالا نمیدونم اشتباهه یا نه.اگر ممکنه یه خورده کمکم کنید برای برنامه ی هفتگی.چون میخوام با دینامیک و مکانیک شروع کنم و هر کدومو 2 هفته ای بخونم نمیدونم چقدر وقت بذارم.البته بگم فارالتحصیلم و یه دور خوندم و الان برای یادآوری و مروره.اگه بهم یکم کمک کنید و برنامه ی هفتگیمو برام یه الگو بدید من ممنون میشم.میدونم شما برنامه ی اینجوری به کسی نمیدید ولی یه الگو هم بدید من باز میدونم کار درست چیه.ممنون استاد.
پاسخ : سلام
گفته بودم الگو خاص و از پیش ساخته شده ای ندارم
اگر خودت راحت هستی برنامه به اون شکل جلو بیاری ، مشکلی نداره

این نظر توسط راضیه کرامت در تاریخ 8 سال پیش و 19:34 دقیقه ارسال شده است

استاد سلام.
خوبین؟کوچولو خوبه؟
استاد مدیر انجمن رو عوض میکنین؟
پاسخ : مدیر خودش بخواد می تونه هرکسی خواست سمت و عنوان بهش بده
اگر کسی هم داوطلب هست و مدیر فعلی علاقه ای به همکاری نداره ، شاید عوض کردم

این نظر توسط فرشاد در تاریخ 8 سال پیش و 17:53 دقیقه ارسال شده است

سلام دکتر جان...
میدونم سوالم از اون مدل سوالاس که اصلا خوشتون نمیاد و الان دارین تو دلتون بهم بد و بیراه میگید! ولی خواهشا جوابمو بدین:
من رشتم تجربیه و معدل نهاییم 17.76 شد. منطقه 2 هستم. باید حدود چه ترازی بیارم تا رتبه ام 3 رقمی بشه یا نهایتن زیر 2000 منطقه 2 ؟
بعد هم قضیه این سال آخر کاری چیه؟؟شکلک
پاسخ : سلام
شما باید یاد بگیری از الان فقط برای کنکور بخوانی و تمرکز داشته باشی
نمراتی که زیر 17 شده فقط 1 الی 2 تست بیشتتر نسبت به بقیه و جایی که آنها میخوان بزنی ، مشکلی نداری

این نظر توسط ایمان در تاریخ 8 سال پیش و 17:51 دقیقه ارسال شده است

سلام اقای دکتر این نظر که میدی راجب مشاوره کنکور نیست ولی خیلی محتاجم به کمکتون .









حرفایی رو که میزنم کاملا حقیقته و حتی به هیچکسی نگفتم یه کم طولانیه ببخشید ولی تو رو خدا بخونید و کمکم کنید ...

اقای دکتر من یه پسر ... ساله تو یه خانواده مذهبی ام . از بچگی یعنی دوران ابتدایی مشکل در حرف زدن داشتم یعنی خجالت می کشیدم و همیشه از هم دوره ای های خودم عقب میافتادم تا جایی که سر کلاس هیچ حرفی نمیزدم و فقط موقعی که معلم سوال می پرسید جواب میدادم حتی با وارد شدن به دبیرستان هم این مشکلم درست نشد چون همیشه میترسیدم و بچه ها عادت کرده بودن به منی که هیچوقت حرف نمیزدم و برام سخت بود تغییر موقعیت ؛ یادم میاد شما تو یکی از فایل های صوتی گفتین از بچگی تون این مشکل رو داشتین واسه همون میدونم خوب درکم می کنید ، از سوم دبیرستانم کمی بهتر شدم یعنی گهگاهی از بچه های کلاس سوال می پرسیدم ولی هیچ گاه ادم شلوغ و اجتماعی نبودم و الانم از اینکه بخوام در جمع حرف بزنم واقعا برام سخته و فقط هم در محیط مدرسه اینجوری بودم یعنی در خونه یا خونه اقوام این مشکل رو خیلی کم احساس می کردم یعنی راحت با پسر عموم اینا حرف میزدم و حتی ادم شلوغی هم بودم . خیلی از این مشکلم رنج میبردم حتی تا جایی که در دوران سوم راهنمایی بدون هیچ اطلاعی و یه کنجکاوی دچار عادت خودارضایی شدم و هنوز که الان دارم این نوشته رو مینویسم این مشکل باهامه و واقعا خسته شدم و بریدم .هیچوقت فکر نمی کردم اینقدر به بیراهه کشیده بشم ولی این یه سال به جایی رسیدم که واقعا شخصیت خودم رو هم نمیشناسم . علاقه من به نویسندگی و کارگردانی بود از دوره راهنمایی کلا چون حرف نمیزدم ادم خلاقی بودم احساسی بودم به هر چیزی علاقه هنری داشتم گیتار زدن ؛ .... و درسم هم عالی بود تا دوران راهنمایی همیشه معدل 20 بودم . در سن خیلی کم مثل 14 ...... میکردم و واقعا هم حتی کسب درامدم بود تا جایی که 2 تا 3 میلیونی از اینترنت کسب درامد کردم از طریق .... و از اینکه خرجم رو از بابام بگیرم دیگه جدا کرده بودم و وضع بابام هم وضع خوبی نبود . از سوم راهنمایی که به اینترنت اومده بودم کمی بهتر شده بودم ولی سال دوم دبیرستان با چت ها اشنا شدم و بعضی اوقات میرفتم و چت می کردم خیلی هم مودبانه و بدون هیچ هوسی خلاصه بعد از چندین ماه تو چت با یه دختری اشنا شدم به اسم فرناز دختر خوبی بود یه سال از من کوچکتر بود از اولش هم فقط در مورد درس حرف میزدیم و هیچ حرفی از دوستی پیش نیومده بود تا اینکه بعد از یه ماه فهمیدم دارم بهش علاقه مند میشم اونم همینطور بهم علاقه مند شده بود ولی خب تو سنی که بودم واقعا یه جور وابستگی بود که عشق رو تجربه کرد ولی معنی واقعیش رو نفهمید . بعد از سه ماه پس از اشناییمون ازش شمارشو گرفتم چون دیگه نمیتونست به دلایلی وارد اینترنت بشه ، یعنی بعد از 3 ماه رابطمون تلفنی شد رابطمون خیلی شدتش بیشتر شد و وابستگی بیشتر تا 3 ماه ادامه پیدا کرد و بعدش به خاطر اینکه مادر فرناز از رابطمون متوجه شد موبایلشو گرفت و خانواده فرناز هم خیلی به اینجور مسائل حساس بودند و کاملا مخالف بعدش حتی از خونه شون زنگ میزد و با هم حرف میزدیم تا اینکه بازم مادرش فهمید و اینبار پدرشم در جریان افتاد دخترش رو کتک زد بعدشم مادرش به من زنگ زد که دیگه مزاحم دخترش نشم منم چون نمیخواستم واسه فرناز بد بشه گفتم اصلا فرناز رو نمیشناسم این حرفم باعث شد فرناز دو ماهی رو بدون اینکه به من چیزی بگه بهم زنگ نزنه و بخواد فراموشم کنه بعد دو ماه بهم گفت ازم متنفره و این جور حرفا اونوقت من تازه متوجه شدم چه کاری کردم و ازش عذر کردم تا بالاخره بعد از یه ماه باز رابطمون از سر گرفت اینبار دیگه واقعا حس وابستگی نبود یه حس عشق واقعی بود واقعا فهمیده بودم که خیلی دوستش دارم اونم همینطور جوری که برام درسم مهم بود و اینکه بتونم واقعا عشقمو خوشبخت کنم نه فقط حرفشو بزنم ، اونم خیلی دختر احساسی و پاکی بود نماز و روزه و به خدا خیلی اعتقاد داشت عین خودم . خانواده هامونم تقریبا در یه سطح بودند فقط اونا یه کم بالاتر در ضمن نگفتم من در یکی از شهر های مشهد بودم اون در تبریز و فاصله شهریمونم زیاد بود .برخلاف من دختر اجتماعی بود اما خب من در مقابل فرناز کاملا پر حرف و احساسی بودم و معمولا هم ادم مهربونیم و کمتر عصبانی میشم . رابطه با فرناز خود ارضایی مو هم واقعا کم کرده بود همیشه در تلاش واسه ترکش بودم تا جایی که به یه ماه هم کشید اما باز هم ادامه دادنش من واقعا تا دو سالی اصلا نمیدونستم این چه کاری است که می کنم بعدش هم که فهمیدم دیگه واقعا برام سخت بود الان بدنم خیلی لاغر شده تا جایی که فقط 50 کیلو ام . خلاصه بعد از اینکه نیتم با فرناز ازدواج واقعی بود تصمیم گرفتم بهش بگم که خیلی کم حرف بزنیم حتی چند باری گفتم که رابطمون رو قطع کنیم تا بعد اینکه درسمون تموم بشه اونم راضی بود واقعا اما بعضی وقت ها این دلتنگی نمیزاشت که بهش پیام ندم یا حتی عشقم بهم پیام میداد کلا اخلاقمون خیلی شبیه هم بود . بعد شش ماه بازم مادرش فهمید اما اینبار چون بیماری قلبی داشت به خاطر این اتفاق به بیمارستان رفت فرناز هم بهم گفت ازم متنفره و واسه همیشه فراموشش کنم منم فکر کردم دیگه خسته شده و منو نمیخواد منم بهش گفتم تا اخر دنیا باهاتم و خوشبختیت برام مهمه و دیگه هیچوقت بهش نه زنگ زدم و نه پیام دادم . بعد از هشت ماه خودش بهم پیام داد که ببخشمش مجبور بوده به خاطر مادرش اینو بهم بگه و منم واقعا تو این هشت ماه همه فکر و ذکرم عشقم بود . درست وقتی بهم پیام داد که برای اولین بار از ته دلم یه شب رو با گریه از خدا خواستم که عشقمو بهم پس بده و واقعا فرداش فکر می کردم این یه معجزه اس و باور نکردم . بخوام راستشو بگم وقت هایی که با عشقم بودم از خدا کمی فاصله می گرفتم تا جایی که دیگه از اول دبیرستان به خاطر خود ارضایی از نماز هم فاصله گرفته بودم و کم کم عادت کردم به نخوندش . وقتی ولم کرد و هشت ماه تنها بودم فهمیدم خدا تنهام کرده تا خودم باشم و خودش و قرار گذاشتم که اگه عشقمو پس بده دیگه همیشه با خدا باشم و فراموشش نکنم واقعا هم همینجوری شد . اما شیطان لعنتی و هوس نزاشت اینجوری بمونم . خودارضایی شدت گرفته بود تو یه دوران چند ماه و واقعا خسته شده بودم تا جایی که به فرناز هم گفتم که اینکار رو می کنم خیلی گریه کرد التماسم کرد که اینکار رو نکنم باز هم چند روزی بود و اخرش باز هم رفتم سمتش اما دیگه به دروغ بهش می گفتم که سمتش نمیرم . ما تو این دو سه سالی که با هم بودیم اصلا از اینجور حرف های تحریک کننده نمیزدیم اصلا و من با اینکه خودارضایی می کردم هیچوقت نشد که به فرناز هوسی داشته باشم اصلا هیچوقت واقعا نشده بود . من تو دوران راهنمایی از دیدن فیلم های سکسی بسیار متنفر بودم ولی تو اول دبیرستان قبل اشنایی مون چند تایی از کنجکاوی دیده بودم و بهش عادت کردم اما بعد اشناییمون دیگه ترکش کردم تا چند سالی و حتی نگاه کردن به دخترای دیگر رو گناه میدونستم تو خیابون به خودم افتخار می کردم که به دختر های دیگه نگاهم نمی کنم و یه عشقی دارم به اسم فرناز که دیگه زندگیم بود . وقتی بعد از هشت ماه بازم اومد پیشم خیلی خوش حال بودم انگار خوشبخت ترین مرد دنیا بودم . دیگه به هیچی فکر نمی کردم دقیقا هم وقتی بود که مهر بود و سال کنکورم بود فرناز ازم خواست که بعد کنکورم باهام حرف میزنیم ولی من نمیتونستم راضی نشدم و باز هم فرناز رو به خودم وابسته کردم تا جایی که وقتی به کنکور نزدیک تر میشد اون دیگه راضی نمیشد که حرف نزنیم شاید بیش از 20 باری خواستیم که دیگه تا بعد کنکور حرف نزنیم ولی نمیشد یه روز هم بدون فرناز نمیتونستم تحمل کنم خیلی عاشق هم بودیم خیلی واقعاهم یه عشق واقعی بود یه دوست داشتن دو طرفه بدون حتی ذره ای هوس . تا اینکه بعد از چند ماه دقیقا بهمن 93 شیطان لعنتی نزاشت از بوس گرفتن شروع کردم از عشقم و فرناز هم یه بار از اینکارم متنفر شد ولی بعدش بهش گفتم تو مال خودمی و همسرمی و از اینجور حرفا و کلا یه ادم دیگه شدم تا اینکه عید امسال گفتم تلفنی به هم محرم بشیم یه ایه ای خوندیم و محرم هم شدیم دو نفری بعدش هم من تحریک شدم و بهش پیشنهاد دادم که یه شب عروسیمون باشه و اونم با صدای لروزنش قبول کرد تلفنی تحریک شدیم و واقعا هم اشتباه از من بود 15 روزی بیشتر طول نکشید رابطه سکسیمون چون بعدش فرناز گفت ممکنه دوباره بری سمت خودارضایی و واست بد بشه بهتره تمومش کنیم منم قبول کردم واقعا هم لذتی نمیبردم بعد اینکه ارضا میشدم خیلی از خودم متنفر میشدم خلاصه فقط 15 روز طول کشید و بعدش بعضی شب ها حرف هایی تحریک کننده میزدیم اما نه در حد اینکه ادامه بدیم البته وقتی اینکار رو کردم دیگه مطمئن شده بودم که باید عشق خودم بشه چون برام اثابت شده بود که فرناز دیگه مال خودمه واسه همیشه واسه همینم با مادرم در میون گذاشتم که فرناز رو میخوام و همه زندگیمه پدرم هم وقتی فهمید گفت که سنت هنوز در سن ازدواج نیست و بهتره صبر کنی اولش مخالفت کردند ولی وقتی علاقه شدیدمو بهشون گفتم بالاخره قبول کردند و مادرم هم یه بار زنگ زده بود و مادر فرناز حرف زده بود و مادرشم گفته بود که بعد از اینکه دخترش کنکور ش تموم بشه موقعیت ازدواج رو داره . تو اون 15 روز احساس کرده بودم عشق پاکمون داره به تباه کشیده میشه خسته شده بودم فرناز هم همینطور ولی شیطون لعنتی تو 15 روز کار خودشو کرد . اما علاقمون کم نشده بود باز هم همو دوست داشتیم . بالاخره یه روزی فرناز بهم گفت که باید بیای پیشم یه هفته تموم فقط گریه می کرد می گفت بعد 3 سال دیگه طاقت دوریتو ندارم و قسمم داد که برم تبریز و ببینمش و منم رفتم و اردیبهشت امسال رفتم پیشش از نزدیک همو دیدیم اینقدر عاشقش شده بودم که برام زندگی شیرین خیلی شیرین واسه فرناز هم همینطور بعد این همه سال انتظار به عشق رسیده بودم تو خیابون گریه میکردیم هر دمون خیلی خوش حال بودیم دو روز بیشتر پیشش نبودم و فقط دستشو گرفته بودم و یه بار هم ازش بوس گرفتم همین و واقعا میخوام بگم اصلا به خاطر لذت و شهوت نبود یه دوست داشتن واقعی بود به خودم و خدام قول دادم که دیگه سمت خودارضایی نرم و به زندگی فکر کنم که اینقدر قشنگه ... ولی بد تر شد وقتی برگشتم خیلی بیشتر عاشق هم شده بودیم هر روز گریه میکردیم واسه دیدن دوباره دلتنگی ها شدت گرفته بود تا جایی که فرناز با پدرش دعوا شده بود و از خونه زده بود بیرون و تنهایی با اتوبوس اومده بود تهران که بیاد مشهد پیش من . منم وقتی بهم گفته بود باور نمیشد نمیدونستم باید خوش حال باشم یا ناراحت خیلی نگرانش بودم که اتفاقی واسش بیوفته منم فورا اومدم که از تهران برش گردونم خونشون ولی پدرش دو ساعت قبل از من اومد ترمینال تهران و برش گردون تبریز اون روز باباش باهام حرف زد و منم از تهران رفتم تبریز و حضوری با خانواده اش حرف زدم اونا هم قبول کردند بعد اینکه درس فرناز تموم بشه بیاین تا بیشتر با هم اشنا بشین . خیلی خوش حال بودم ولی میدونستم که دیگه نمیتونم تو این دو سال با عشقم باشم وبرام سخت بود .فرناز هم همیشه گریه میکرد که نمیتونه دوریمو تحمل کنه تو دو سال . بعدش نمیدونم چی شد که رفتار فرناز باهام سرد شد تا جایی که برای اولین بار بهش شک کرده بود تا اینکه یه روزی بهم گفت که حلالش کنم منم جواب پیامشو ندادم فرداش باباش خبر داد که بیمارستانه و فرناز رفته بود قرص خورده بود تا خودکشی کنه ولی خداروشکر اتفاقی واسش نیوفتاده بود . بعدشم باباش بهم گفت که چیکار دختر منی که همش مزاحمش میشی و این جور حرفا حتی فرناز 4 تا امتحان نهایش رو هم امسال به خاطر اون اتفاق نرفت منم خیلی داغون بودم خیلی نگرانش بودم که اتفاقی واسش بیوفته اما کاری از دستم بر نمی یومد . بعد بیمارستان کلا اخلاقش عوض شد تا جایی که گفت واسه همیشه تموم کنیم دیگه خسته شده از من دیگه از همه پسرا متنفره و اینجور حرفا منم فقط التماسش می کردم که چیکار کردم که یه هویی اینجوری رفتار می کنی ولی دیگه گفت بهش پیام ندم که ارامششو ازش می گیرم ولی خب من خیلی نگرانش بودم و از طرفی هم کاری از دستم بر نمیومد . رفتارش خیلی باهام عوض شده بود تا جایی که حتی به فامیل و بهم می گفت شما ؟ و انگار غریبه بودم براش دیگه واقعا برام سخت بود یه روز همینجوری خسته شده بودم میخواستم ببینم براش جونم اهمیت داره یا نه بهش گفتم که میخوام خودمو بکشم تا از زندگی راحت شم همینو که گفتم اون التماسم کرد که اگه اینکار رو بکنی بدون من میمیره و این جور حرفا و بعدشم ازم خواست دو سال صبر کنم و دیگه مزاحمش نشم البته بعد بیمارستانش هیچوقت صداشو نشنیدم و همیشه پیام میداد می گفت نمیخوام صداتو بشنوم . فهمیدم بازم دوسم داره خوش حال بودم ولی از طرفی میترسیدم که بلایی سر خودش بیاره یا بلایی واسش پیش اومده که نمیخواد به من بگه . دو هفته ای دیگه مزاحمش نشدم تا اینکه جمعه هفته پیش بهش پیام عاشقانه فرستادم و اونم بهم پیام داد که برم دنبال زندگیم و بهم گفت کس دیگه ای رو علاقه داره و پشیمونه که بهم نگفته که علاقه واقعیش چیه و بهم گفت دو ماهی هست که با یکی از فامیل هاشونه و چون خونه از خودش داره و ماشین و خانواده پولداریه باهاش خوشبخت تره باورم نمیشد فرنازم باهام اینجور حرف بزنه حس میکردم دنیا داره رو سرم خراب میشه که تو یه ماه خدا اون خوشبختی رو ازم گرفت و کاش هیچوقت از نزدیک نمی دیدمش . التماسش کردم گفتم میدونم این حرفا رو میزنی که من دیگه مزاحمت نشم من مطمئنم که عشق من بهم خیانت نمی کنه و اینجور حرفا . من به فرناز خیلی اعتماد دارم الانم دارم یعنی باورم نمیشه بخواد همچین کاری بکنه بهم گفت دلیل خودکشی که من لیاقت تو رو نداشتم و چون بهت خیانت کردم خواستم خودمو بکشم حالا هم میخوام ولت کنم و به عشق جدیدم فکر کنم . منم واقعا دیگه برام دنیا به اخر رسیده بود بهش گفتم خودمو میکشم اونم گفت دیگه برام مهم نیستی ولی بعدش که جونشو قسم خودم که تا شب زنده نمیمونم باباش بهم زنگ زد و فوشم داد گفت فرناز داره از صبح میمیره و گریه می کنه اگه بخوای مزاحم دخترم بشی به پلیس میگم و این جور حرفا منم چیزی نگفتم داشتم داغون میشدم . بعدش یه هفته اس همش میرم چت با این دختر اون دختر حرف میزنم حتی حرف سکسی هم میزنم و خیلی داغون شدم خیلی . دیگه گریه ای به چشمام نمیاد تا اینکه دیشب که احیا بود به خودم اومدم و دیگه تصمیم گرفتم چت رو بیخیال بشم .

دکتر داستان رو گفتم حالا میخوام کمک کنید خیلی داغونم نمیدونم باید چیکار کنم . از طرفی حرف زدنم هنوز مشکل داره و وارد جامعه شدن کمی برام سخته ولی خب مشکلات زندگی رو درک می کنم . به عشق خیلی پایدارم ونمیخوام جز فرناز به کسی فکر کنم نمیدونم الان بهم خیانت کرده یا اینجوری گفته که بتونه فراموشم کنه و منم بلایی سر خودم نیارم و ازش متنفر بشم نمیدونم به خدا گیج شدم و خسته . سه ساله که دیگه نمیتونم نماز بخونم و برام سخت شده وقت هایی که با عشقم بودم بعضی شب ها راز و نیاز می کردم با خدا ولی الان دیگه نمیتونم احساس می کنم خدا هم ازم رو برگردونده . اینقدر غرق در گناه شدم که نمیدونم دیگه باید چیکار کنم . خود ارضایی از طرفی نمیتونم بدون فرناز زندگی کنم از طرفی میدونم خانواده فرناز هر روز منو به خاطر این کار هایی که کردم دارند نفرین می کنند نمیدونم چجوری باید ازشون طلب ببخش کنم ؛ من از فرناز بوس گرفتم این گناه رو چه کنم چه حرفایی که بهش زدم همه اینا گناهه و از طرفی واقعا زندگی بدون عشقم برام اهمیتی نداره حتی حاضرم اگه واقعا بهم خیانت کرده باشه بازم باهاش باشم تا بتونم ازش مواظبت کنم . خیلی دکتر محتاجم به کمک از دنیا خسته شدم میخوام شب قدر فقط توبه کنم از درگاه خداوند ولی خداوند خیلی ازم فاصله گرفته نمیدونم باید چیکار کنم . کمکم کنید باید چیکار کنم تا به عشقم برسم ؟؟؟ چیکار کنم که زندگی خوبی داشته باشم ؟؟؟ خسته شدم واقعا خیلی کمکم کنید ببخشید زیاد شد .

پاسخ : سلام . ازم خواستی عمومی نکنم اما انقدر مشکل مشابه داریم که فکر می کنم بد نباشه هم دخترها و هم پسرها اینجا قدری ایناها بخوانن . پس منو حلال کن

جوابم برات فرستادم


درباره ما
Profile Pic
ثبت نام کنکور 1402 آغاز شد مشاوره خصوصی علیرضا افشار ۰۹۳۵۸۹۶۰۵۰۳ اولین سایت مشاوره ای حرفه ای در جهت گسترش عدالت آموزشی با ارائه جلسات آموزشی_مشاوره ای محتوا محور -کاملا رایگان و بدون تبلیغات؛ برای استفاده از همایش های انرژیک و مقالات آموزشی سایت از آرشیو 11 ساله کارگاه های استاد افشار دیدن فرمایید. _ مشاوره و برنامه ریزی تلفنی (تک جلسه،ماهیانه) ویژه ی کنکوریهای 140۳ و 1402 _ مشاوره تک جلسه حضوری (تهران و کرج) _ دعوت در همایش ها ، برنامه های آموزشگاه ها ، مدارس و ... جهت همانگی وقت تماس تلفنی و ثبت نام مشاوره ماهانه و همکاری در اجرای برنامه های آموزشی مدارس برترین مشاور پروازی کنکور ایران با بیشترین تعداد همایش ها و سمینارهای آموزشی در ۲۹ استان کشور منشی : واتساپ/ایتا 09358960503 www.alirezaafshar.org
اطلاعات کاربری
آرشیو
  • فروردين 1402
  • اسفند 1401
  • بهمن 1401
  • دی 1401
  • آذر 1401
  • آبان 1401
  • شهريور 1401
  • مرداد 1401
  • تير 1401
  • خرداد 1401
  • ارديبهشت 1401
  • فروردين 1401
  • اسفند 1400
  • بهمن 1400
  • دی 1400
  • آذر 1400
  • آبان 1400
  • مهر 1400
  • شهريور 1400
  • مرداد 1400
  • تير 1400
  • خرداد 1400
  • ارديبهشت 1400
  • فروردين 1400
  • اسفند 1399
  • بهمن 1399
  • دی 1399
  • آبان 1399
  • مهر 1399
  • شهريور 1399
  • مرداد 1399
  • تير 1399
  • خرداد 1399
  • ارديبهشت 1399
  • فروردين 1399
  • بهمن 1398
  • دی 1398
  • آذر 1398
  • مهر 1398
  • شهريور 1398
  • مرداد 1398
  • خرداد 1398
  • ارديبهشت 1398
  • فروردين 1398
  • اسفند 1397
  • ارديبهشت 1397
  • فروردين 1397
  • اسفند 1396
  • دی 1396
  • آذر 1396
  • مهر 1396
  • شهريور 1396
  • مرداد 1396
  • تير 1396
  • ارديبهشت 1396
  • اسفند 1395
  • آذر 1395
  • آبان 1395
  • مهر 1395
  • شهريور 1395
  • مرداد 1395
  • تير 1395
  • خرداد 1395
  • ارديبهشت 1395
  • فروردين 1395
  • اسفند 1394
  • بهمن 1394
  • دی 1394
  • آذر 1394
  • آبان 1394
  • مهر 1394
  • شهريور 1394
  • مرداد 1394
  • تير 1394
  • خرداد 1394
  • ارديبهشت 1394
  • فروردين 1394
  • اسفند 1393
  • بهمن 1393
  • دی 1393
  • آذر 1393
  • آبان 1393
  • مهر 1393
  • شهريور 1393
  • مرداد 1393
  • تير 1393
  • خرداد 1393
  • ارديبهشت 1393
  • فروردين 1393
  • اسفند 1392
  • بهمن 1392
  • دی 1392
  • آذر 1392
  • آبان 1392
  • مهر 1392
  • شهريور 1392
  • مرداد 1392
  • تير 1392
  • خرداد 1392
  • ارديبهشت 1392
  • فروردين 1392
  • اسفند 1391
  • بهمن 1391
  • دی 1391
  • آبان 1391
  • مهر 1391
  • شهريور 1391
  • مرداد 1391
  • تير 1391
  • خرداد 1391
  • ارديبهشت 1391
  • فروردين 1391
  • اسفند 1390
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 981
  • کل نظرات : 27216
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 11813
  • آی پی امروز : 214
  • آی پی دیروز : 294
  • بازدید امروز : 1,070
  • باردید دیروز : 1,513
  • گوگل امروز : 90
  • گوگل دیروز : 93
  • بازدید هفته : 8,386
  • بازدید ماه : 12,923
  • بازدید سال : 268,814
  • بازدید کلی : 13,238,145
  • حمایت از همایش ها

    برای تبادل لینک از

    انتهای صفحه و تبادل لینک

    هوشمند استفاده کنید و برای

    حمایت از مرکز مشاوره تحصیلی

    و استفاده هرچه بیشتر داوطلبان

    کنکور از کلاس های رایگان مشاور

    کنکور استاد علیرضا افشار،

    بنر ما را در سایت خود قرار دهید

    بنر 1 

    بنر 2 

    بنر 3


    بنرسایت مشاور کنکور 


    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد